مقدمه : تفکر مثبت به شما کمک می‌کند تا بهترین استفاده را از زندگی‌تان ببرید. اولین قدم در راه مثبت‌تر کردن زندگی این است که از احساسات، تفکرات و باورهایتان آگاه شوید.برای درک تفکر مثبت،‌ با مروری بر مزایا و نحوه کارکردش، کار را
برچسب ها :
انیشتین برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه از راننده مورد اطمینان خود کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین او را هدایت می کرد بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان شنوندگان حضور داشت بطوریکه به مباحث انیشتین تسلط پیدا کرده بود! یک روز انیشتین
برچسب ها :
لپ تاپ ها به سرعت جذابیت و افسون خود را هنگامی که شما باید دائما به دنبال پریز برق برای شارژ کردنشان باشید از دست می دهند. چه باید کرد تا باتری لپ تاپ حداکثر زمان ممکن برایتان شارژ نگه دارد؟ اگر می خواهید که همانند بسیاری از مردم، تجربه بدی از کار بر
برچسب ها :
جرالدین دخترم، از تو دورم، ولی یک لحظه تصویر تو از دیدگانم دور نمی شود. اما تو کجایی؟ در پاریس روی صحنه ی تئاتر پر شکوه شانزه لیزه... این را می دانم و چنان است که در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدمهایت را می شنوم. شنیده ام نقش تو در این نمایش پر شکوه
برچسب ها :
 روزی عارف پیری با مریدانش از کنار قصر پادشاه گذر میکرد. شاه که در ایوان کاخش مشغول به تماشا بود، او را دید و بسرعت به نگهبانانش دستور داد تا استاد پیر را به قصر آورند. عارف به حضور شاه شرفیاب شد. شاه ضمن تشکر از او خواست که نکته ای آموزنده به ش
برچسب ها :
شريك
1389/3/22 16:28
در یک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آنها در میان زوجهای جوانی که در آنجا حضور داشتند بسیار جلب توجه می کردند. بسیاری از آنان، زوج سالخورده را تحسین می کردند و به راحتی می شد فکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید، این دو نفر عم
برچسب ها :
یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمینسالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون که یهجشن کوچیک دو نفره بگیرن.وقتی توی پارک زیر یه درخت نشسته بودند یهویه فرشته کوچیک خوشگل جلوشون ظاهر شد وگفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العادهبودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بود
برچسب ها :
یه شب خانم خونه به خونه بر نمیگرده و تاصبح پیداش نمیشه!صبح بر میگرده خونه و به شوهرش میگه کهدیشب مجبور شده خونه یکی از دوستهایصمیمیش (مونث) بمونه...شوهر بر میداره به ۲۰ تا از صمیمی تریندوستهای زنش زنگ میزنه ولی هیچکدومشون حرفخانم خونه رو تایید نمیکنن
برچسب ها :
من خیلی خوشحال بودم !من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشتهبودیم  والدینم خیلی کمکم کردند  دوستانمخیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوقالعاده ای بود…فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اونهم خواهر نامزدم بود…!اون دختر باحال ،
برچسب ها :
یه روز یه کشیش به یه راهبه پیشنهاد می کنهکه با ماشین برسوندش به مقصدش…راهبه سوار میشه و راه میفتن…چند دقیقه بعد راهبه پاهاش رو روی هممیندازه و کشیش زیر چشمی یه نگاهی به پایراهبه میندازه…راهبه میگه: پدر روحانی ، روایت مقدس ۱۲۹رو ب
برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 62825
تعداد نوشته ها : 37
تعداد نظرات : 41

Rss
X